پست 3
20 نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۵ خیلی وقته اینجا چیزی برات ننوشتم. حالا اومدم جبران کنم. امتحان داشتم و وقت نداشتم بنویسم. تو پست قبلی گفتم که اگه دختر خوبی باشی و حرکتات قشنگ باشه برات کالسکه و کریر و ساک میخرم. خوب! تو هم دختر خیلی خوبی شدی و نزدیکای رفتن برای خرید بود که احساس کردم داری زیادی به شکمم فشار میاری. لباسمو بالا زدم و دیدم یه چیز گرد و قلنبه جلوی معده ام زده بیرون و کمی هم حرکت میکرد. دو سه بار تکرار کردی و باباییت هم دید و دو تایی اینقدر ذوق کردیم و قربون صدقه ات رفتیم که نگو! نمیدونم کجات بود! شاید سرت بود! شایدم جای دیگه! به هر حال اون روز یعنی سه شنبه هفتم دی رفتیم و مامانی و خاله مهن...
نویسنده :
ش ی و ا مامان باران
12:43